بيدار خواب و خاموشي ،
آهوي بي خيال خراماني
در جلگه هاي خرم آبم امشب .
آب از سرم گذشته ست ،
اما هراس مرگم نيست ؛
من ماهيم ،
نيلوفري گريزان بر آبم ،
تصوير ناشکيب درختي
در آبهاي خوابم امشب .
من ، در کوچه باغ خاطره اي دور ،
فانوس چربسوزي
در دست خوابگردي غمناکم شايد ،
فانوس نيستم من ؛
من ،
آفتابم امشب ...
بيرونم از مدارِ خود امشب ،
هر جا دلم بخواهد ...
از راهِ من کنار شو ، اي هوشيار !
امشب ،
خرابم ،
امشب ...