غم زمانه خورم يا فراق يار كشم
به طاقتي كه ندارم كدام بار كشم
نه دست عقل كه در آستين صبر برم
نه پاي عقل كه در دامن قرار كشم
از متن زيبايي كه نوشته اي بسيار لذت بردم
من هم با نظرات شما موافقم اما بايد اظافه كنم كه تحمل سختيها
با سكوت و لب به شكايت نگوشودن زيباست
من دوست ميدارم جفا كز دست جانان ميبرم
طاقت نمي آرم ولي افتان و خيزان ميروم
اما باتوجه به مطالبتان كه فكر ميكنم به آنها ايمان داريد فكر كنم تنها نيستيد و بايد نام وبلاگ خودتونو عوض كنيد