مهرباني را
مهرباني را بياموزيم
فرصت آينه ها در پشت در مانده است
روشني را مي توان در خانه مهمان کرد
مي شود در عصر آهن آشناتر شد
سايبان از بيد مجنون، روشني ازعشق
مي شود جشني فراهم ساخت
مي شود در معني يک گل شناور شد
مهرباني را بياموزيم
موسم نيلوفران درپشت درمانده است
موسم نيلوفران يعني كه باران هست
يعني يک نفر آبي هست
موسم نيلوفران يعني يک نفر مي آيد از آنسوي دلتنگي
مي شود برخواست در باران
دست در دست نجيب مهرباني
مي شود دركوچه هاي شهر جاري شد
مي شود با فرصت آينه ها آميخت بانگاهي
با نفسهاي نگاهي مي شود سرشار از رازي بهاري شد
دستهاي خسته اي پيچيده با حسرت
چشمهايي مانده با ديوار روياروي
چشم ها را مي شود پرسيد
يک نفر تنهاست